طرز رفتار یک وکیل دادگستری (مبارزه با خود): نه هر آن کس که درس شنا خواند به دریای پرخطر تواند زد نه هر آن کس که علم حقوق داند از ستمدیده دفاع تواند کرد نه هر آن کس که آزمون داد و پروانه گرفت بار سنگین وکالت بر دوش تواند برد.

آزمون سخت در جای دیگری است به درون خود بنگر با خود مبارزه توانی کرد؟ بر امیال و شیطان نفس خویش چیره توانی شد؟ اگر در مسند وکالت در پی ،نانی اگر در پذیرش پیشه وکالت در پی نامی، بدان که نان بیشتر و نام و شهرت برجسته تر در جایی دیگر نیز به دست آید.

وکالت نان و نام نیست وکالت عشق به حق است و این عشق به وکالت جان و نیرو میبخشد به آسمان بنگر جهان سرشار از معنی است. به روح و معنای حق عدالت بیندیش هر قومی برای این معنی لفظی برگزیده است، معنی یکی است، ولی الفاظ متفاوت تو در بند لفظ مباش حقیقت و روح وکالت را دریاب.

در نخستین قدم باید با خود به مبارزه برخیزی و این مبارزه از هر جهادی برتر است. خود باید غالب و خود باید مغلوب شوی و چون به این معنای اعلی دست یافتی و جهان ادنی را به فراموشی سپردی به شرافت وکالت نائل شده ای.

اینک تو را وکیل مدافع مینامند و ستمدیدگان رو به سوی تو می آورند و از تو برای پیروزی بر متجاوزان یاری می طلبند. حال نان و نام نیز در برابر توست نان پاک و نام ،نیک نان و نامی پیوسته گوارا باد بر تو وکالتی این چنین که حسنه دنیا و حسنه عقبی را در پی دارد مبارک باد بر تو شرف و معنای عالی وکالت دادگستری که لباس شرف و تقوی است. پس سخن دوم آن است که خود را مغلوب کنی و چون بر خود غالب شدی بر متجاوزان نیز چیره خواهی شد.

طرز رفتار یک وکیل دادگستری (وقار): هر کس از وکیل دادگستری تصویری در ذهن خود دارد. وکیل را انسانی فوق العاده می شناسند متفاوت با افراد عادی در کوی و برزن او از جهات گوناگون باید برجسته باشد چون با او روبرو شدند ناگزیر براساس رفتار و گفتار بیرون درون او را میسنجند وکیل سخت باید مراقب حرکات خود باشد.

آن چنان بپوشد که از شخصیت او نکاهد و احترام همگان را به سوی خود بخواند، نه تنها هنگام حضور در مراجع قضائی لباس تنها پوششی نیست در برابر سرما و گرما، لباس ابزار دعوت به سوی خویش است.

پرچمی است که بر سر در وجود خود میآویزند تا دیگران بدانند و آگاه باشند از درون انسان لباس وسیله عرضه خویش به جامعه است پس وکیل باید سوای اعتقادات خود، آن چنان بپوشد که ناصالحان بر او طمع ،نورزند چه مرد وکالت کند چه زن .

کلام وکیل باید نشان از روان متعادل او باشد فریاد نکشد. به تندخویی و پرخاش، بیروا و بی پایه سخن نگوید از الفاظ و کلمات با متانت و آرام و شمرده بهره بگیرد. جملات را گویا و رسا به پایان برد نه بر طول سخن بیفزاید و نه از قامت سخن بکاهد که در نیابند گفته او را.

وکیل باید در رفتار و گفتار خویش حرمت انسانها را محفوظ دارد مخاطب محترم باشد یا نباشد مخاطب انسان و انسان محترم است. حفظ حرمت دیگران احترام به خویش است وکیل دو تعهد بر دوش دارد تعهدات وکالت و تعهدات انسانیت و هیچ یک به او اجازه نمیدهد خود را بی حرمت سازد و دیگران را از خود براند. پوشش ،آراسته سخن آرام و شمرده نشانه وقار است. وکیل دادگستری را با این وقار میشناسند. نتیجه آنکه وکیل دادگستری وقار خویش را حفظ کند تا شایسته وکالت باشد.

طرز رفتار یک وکیل دادگستری (تیز هوشی): هوش تیز آن است که سختیها را بشکافد و درون سربسته های ناپیدا را ببیند. گرچه تیزهوشی از کودکی در وجود برخی جاری است بی آنکه بدانند و برای کسب آن تلاشی کنند ولی همگان از آن سهمی و در نهاد خود از آن بذری دارند که چون آن را بپرورند همچون تیزهوشان به اوج میرسند.

وکیل دادگستری نیز یا از گروه نخست است یا از گروهی که با تلاش و ممارست قادر به کسب ذکاوت است، وکیل موفق آن است که از ذکاوت ذاتی یا از ذکاوت اکتسابی بهره مند باشد بدون برخورداری از ذکاوت و تیزهوشـی هـیچ رمزی را نمیتوان گشود و هیچ سختی و بسته ای را نمیتوان شکافت و از هیچ علم و تجربه ای بهره نمیتوان برد.

وکیل دادگستری هر روز با رمزها و سختیها روبرو است و بر تجربه خود می افزاید آمیخته ای از ذکاوت و علم و تجربه وکیل را ممتاز می کند و رجوع به او، حاصل این امتیاز است و امیدها را به سوی خود می.خواند. گشودن گره زندگی انسانها را به دست وکیل میسپارند و او را می آزمایند و چون از این آزمون موفق بیرون آید، او را می ستایند و همگان او را میشناسند.

تیزهوش آن چه را ضروری است به سرعت مییابد. وکیل ذکاوتمند از آشفتگیها نمی هراسد و به شامهای حساس مجهز است او کلید گشودن قفلها را در دست دارد و همواره پیشاپیش دیگران در حرکت است.

نتیجه آن که با دقت و سرعت و پیش از دیگران از اندوخته های علمی و تجربی خود بهره گیریم و این بهره برداری همان ذکاوت و تیزهوشی است وکیل دادگستری سخت به تیزهوشی نیازمند است و با تلاش بـه آن دست می یابد.

طرز رفتار یک وکیل دادگستری (وقت شناسی):وقت شناسی در جهان گذشته که رفتنها و آمدنها آسان و فواصل بین مکان ها اندک و زندگی از سادگی دلنشینی برخوردار بود اجرای وعده ها و انجام گفته ها بر همگان سهل تر از جهانی بود که امروز برای انجام هر ،اندکی زمان و هزینه بسیاری باید به کار گرفت. پیچیدگی این ایام و خروج اختیار از دست انسانها وفای به عهدها را آنچنان با سختی همراه کرده است که هر کس به خود حق میدهد گناه بی اعتنایی بـه وعده های خویش را به اموری منتسب کند که فراتر از قدرت او بوده است.

ولی وکیل دادگستری میداند و باید بداند که این عذر از او پذیرفته نیست. وکیل دادگستری شخصیتی است که از او دقت در محاسبه را بیش از دیگران انتظار دارند و این انتظاری به حق است وکیل دادگستری همه امور غیر منتظره ای راکه سبب تأخیر او در اجرای وعده میشود میشناسد و قادر به محاسبه و تنظیم زمان است.

او میداند و باید بداند روزی که موظف است در لحظه و ساعتی معین در مرکز یا مرجعی حضور یابد هیچ گاه به امید اینکه دیگران سبب تأخیر او نخواهند شد با موکل یا دیگری و عده ای مقرر نکند و با تخلف از ،وعده آنان را به خشم نیاورد و آزار نرساند اگر جهان امروز سخت است بر آن کس نیز دشوار است که به هنگام در وعده گاه حضور یافته و رنج انتظار را تحمل کرده است.

وکیل دادگستری با اجرای دقیق قرارها و رعایت نظم در وعده ها نه تنها به دیگران حرمت می گذارد بلکه شأن وکالت و احترام خویش را حفظ می کند. عمر اندک است و زمان با ارزشترین سرمایه انسان، وکیل دادگستری حق تضییع سرمایه خود و دیگران را ندارد. نتیجه آنکه وقت شناسی جز شخصیت وکیل دادگستری است .

طرز رفتار یک وکیل دادگستری (تعلیم و تعلم): دامنه علم وسعتی دارد بیش از توان یک انسان ، انسان اگر صدها سال عمر که کند، نه تنها قادر نیست که تمامی علوم را بیاموزد بلکه به پایان مسائل علمی در پیش گرفته نیز نخواهد رسید جهان ،متحول هر روز به علومی گسترده تر نیاز دارد و در هر علم حادثه ای جدید مسئله ای نوین را همراه می آورد که دانایان ناگزیر باید برای آن پاسخی بیابند.

وکالت نیز علم است وکیل دادگستری هر چه بداند همکارانی بیش از او می دانند و به یقین همکارانی نیز به قدر او نمیدانند وکیل باید از داناتران فراگیرد و به آنان که کمتر میدانند تعلیم دهد وکیل با جامعه وکلای دادگستری یا سقوط میکند و یا بالا میرود اهانت به همکاری که او را متهم به ندانستن می کنند اهانت به تمامی وکلای دادگستری است.

داناتران نباید از دانایی بسیار خود مغرور شوند آنها نیز آنچه میدانند از اساتید خود آموخته اند و آنان که برای دانستن به همکاران داناتر از خود روی می آورند نباید خود را حقیر بنگرند غرور و حقارت در تعلیم و تعلم جایگاهی ندارد عالم مطلق به معلم و متعلم یکسان پاداش میدهد و جهانی از برکات علم بهره مند میشود وکیل دادگستری نباید خود را از این برکات محروم سازد.

به وظیفه تبدیل میشود بر ذمه وکیلی که آموزش علمی و عملی وکلای آینده را به او میسپارند و نیز وظیفه است برای متقاضی حرفه وکالت، که تا نیاموزد شایسته وکالت دادگستری نخواهد شد جامعه وکالت عذر قصور در انجام این وظیفه را نمی پذیرد اگر وکلای تازه وارد به میدان ،وکالت راه دفاع از حق را نشناسند و حقوق ستمدیده ای به سبب جهل وکیل تباه شود. معلم و متعلّم و جامعه وکالت همه مسئولند و معاقب.

نتیجه آنکه وکیل قداست تعلیم و تعلم را فراموش نکند.

۱. ریشه‌های شکل‌گیری هویت حرفه‌ای وکالت شایستگی در حرفه‌ی وکالت از کجا زاده می‌شود؟

آیا صرفاً محصول مدارک دانشگاهی، پروانه‌ی وکالت و جایگاه سازمانی است؟

یا نتیجه‌ی سال‌ها تجربه، شخصیت فردی و مسیر خودساخته‌ی وکیل؟

واقعیت این است که هیچ‌کدام به تنهایی کافی نیستند. مجوز وکالت شرط ورود است، تجربه پشتوانه‌ی عمل؛ اما آنچه به این دو جان می‌دهد، کرامت حرفه‌ای است؛ وجدان اخلاقی و تعهد به عدالت. بی‌کرامت، عنوان و تجربه تنها پوسته‌اند.

۲. بحران هویت در جامعه‌ی وکالت ایران اکنون صنف وکالت بیش از هر زمان نیازمند بازنگری در معنای شایستگی و کرامت است. در بخشی از لایه‌های مدیریتی و صنفی، نگاه سطحی و کوچک به جهان، مسیر را به انحطاط کشانده است. داشتن پروانه یا عنوان دیگر برای اثبات شایستگی کافی نیست؛ جامعه‌ی حقوقی و افکار عمومی می‌خواهند وکیل را فراتر از مدارک رسمی، با اندیشه انتقادی و تعهد انسانی بشناسند. از افلاطون تا کانت، فیلسوفان میان «فضیلت درونی» و «اعتبار بیرونی» تمایز گذاشته‌اند. شایستگی پایدار حاصل تلاش، یادگیری و رنج شخصی است، نه تأیید یا تمجید دیگران. هگل یادآور می‌شود که مقام بیرونی بی‌خودآگاهی اخلاقی، پوچ است. ارسطو نیز در اخلاق نیکوماخوسی، شجاعت را فضیلتی می‌داند که بدون عقل، بی‌معناست؛ شجاعت، رویارویی سنجیده با ترس است، نه بی‌پروایی.

۳. سه ضلع شایستگی حرفه‌ای در وکالت، سه مؤلفه هم‌زمان حضور دارند: شایستگی فردی که حاصل تجربه و یادگیری است، کرامت انسانی که از ارزش‌های درونی برمی‌آید، اعتبار اجتماعی که دیگران به رسمیت می‌شناسند. فقدان هر ضلع، تصویر کامل وکیل را مخدوش می‌کند. اگر این سه کنار هم باشند، وکالت یک عنوان اداری نیست، بلکه مسئولیتی اخلاقی و انسانی خواهد بود.

۴. تمثیل تغییرات تدریجی وضعیت فعلی جامعه‌ی وکالت شبیه تمثیل «قورباغه در آب ولرم» است: جلسات پرزرق‌وبرق و عنوان‌های باشکوه، در حالی که دمای مشکلات صنفی و معیشتی هر روز بالاتر می‌رود؛ صندوق حمایت، وضعیت کارآموزان، جایگاه اجتماعی… اگر امروز آگاه نشویم، فردا شاید برای واکنش دیر باشد. درآمد بسیاری از وکلا کمتر از یک کارگر ساده شده است؛ وکیل بی‌پرونده در معرض وسوسه‌ی نادیده گرفتن اصول قرار می‌گیرد، و این آغاز سقوط اخلاقی است.

۵. انواع چهره‌های وکالت به صورت فرضی می‌توان سه تیپ وکیل را ترسیم کرد: وکیل موفق: متمرکز بر برند شخصی، فعال در رسانه‌ها، پرکار و هدفمند، اما بیش از هر چیز به رشد جایگاه خودش فکر می‌کند. وکیل حرفه‌ای: موفق و مسئول، حاضر به گذشت از منافع شخصی برای کمک به دیگران، هرچند در بحران، اغلب خود را ترجیح می‌دهد. وکیل پیشرو: نگاهی جهانی دارد، بدون توقع دیده‌شدن برای عدالت و حقوق انسانی تلاش می‌کند، حتی به قیمت از دست دادن آسایش یا سرمایه. این گروه نادر است و اتحادیه‌های بین‌المللی سالانه به آن‌ها عنوان «پیشرو» می‌دهند؛ چرا که صاحب کرامت‌اند، نه فقط شایستگی.

۶. کرامت؛ جوهره‌ای غیرقابل خرید تاریخ نشان داده شایستگی ظاهری بدون کرامت به فاجعه می‌انجامد؛ کارگزار دقیق یک رژیم تمامیت‌خواه ممکن است بی‌وجدان باشد، در حالی‌که کارگر بی‌عنوان اما درستکار، کرامت دارد. مدارک و القاب قابل کسب یا واگذاری‌اند، اما کرامت تنها از درون ساخته می‌شود. اگر همه عنوان‌ها را بگیرند و باز هم چیزی بماند که احترام برانگیزد، آن چیز کرامت است. ۷. آزمون نهایی شایستگی وکیل پایه یک بودن الزاماً به معنای شایسته بودن نیست. آزمون واقعی زمانی است که فرد برای حقیقت و انسانیت در موقعیتی بی‌نفع بایستد. همه وکلای کریم شایسته‌اند، اما هر شایسته‌ای الزاماً کریم نیست. نقش‌ها و جایگاه‌های اجتماعی گذرا هستند؛ آنچه ماندگار است، کرامت درونی و احترام به خود، حتی اگر دیگران نبینند.

۸. میل به فهم؛ نقطه آغاز کرامت شایستگی فقط دانستن نیست، توان فهمیدن و میل به دانستن است. یکی بی‌اعتناست، دیگری گرفتار توهم دانایی، اما سومی می‌گوید: «نمی‌دانم، اما می‌خواهم بفهمم.» این میل آغاز کرامت است. فهمیدن یعنی ایستادن مقابل بی‌فکری و پرسش‌گری؛ همان شکی که دکارت توصیه می‌کند تا بر ویرانه‌ی باورهای خام، بنایی از یقین ساخت.

فهرست
  • ورود / عضویت

    ارسال مجدد کد یکبار مصرف (00:30)
    سبد خرید
    هیچ محصولی در سبد خرید وجود ندارد!
    ادامه خرید
    0