وکیل باید پرونده را به دقت تحلیل کند و تمامی شواهد، مستندات و اظهارات شاهدان را بررسی کند. این تحلیل به وکیل کمک میکند تا نقاط قوت و ضعف پرونده را شناسایی کند.
جمعآوری شواهد و مدارکی که میتوانند به نفع موکل باشند، بسیار مهم است. این شواهد ممکن است شامل گواهینامهها، عکسها، ویدئوها یا شهادت شاهدان باشد.
وکیل باید با قوانین و رویههای قضائی آشنا باشد و بتواند از آنها به نفع موکل خود استفاده کند. استناد به مواد قانونی و رویههای قضائی میتواند اعتبار دفاع را افزایش دهد.
وکیل باید استدلالهای منطقی و مستند برای دفاع از موکل خود ارائه دهد. این استدلالها باید به وضوح بیان شوند و به شواهد و مستندات مربوطه استناد کنند.
وکیل باید توانایی مدیریت جلسه دادگاه را داشته باشد و بتواند به خوبی از موکل خود دفاع کند. این شامل پاسخ به سوالات قاضی و وکیل طرف مقابل و همچنین کنترل احساسات و واکنشهای خود و موکل است.
اگر موکل نیاز به شهادتدهی داشته باشد، وکیل باید او را برای شهادتدهی مؤثر آماده کند. این شامل آموزش موکل در مورد نحوه پاسخ به سوالات و نحوه بیان حقایق است.
وکیل میتواند از تکنیکهای متقاعدکننده مانند روایت داستان، استفاده از احساسات و بیان واقعیتهای قوی برای جلب توجه قاضی و هیئت منصفه استفاده کند.
وکیل باید بتواند به خوبی پیشبینی کند که طرف مقابل چه استدلالهایی را مطرح خواهد کرد و به طور مؤثر به آنها پاسخ دهد.
در برخی موارد، وکیل ممکن است نیاز به مشاوره با کارشناسان یا متخصصان داشته باشد تا نظر آنها را در مورد موضوعات خاص دریافت کند.
پس از پایان دادگاه، وکیل باید نتیجه را ارزیابی کند و در صورت نیاز به تجدیدنظر یا اقدامات بعدی، برنامهریزی کند.
فن دفاع در دادگاه نیاز به تجربه، دانش حقوقی و مهارتهای بینفردی دارد.
وکلای با تجربه معمولاً به خوبی با این فنون آشنا هستند و میتوانند به موکلان خود در دستیابی به نتایج مطلوب کمک کنند.
آغاز کلام: قبل از شروع سخن و پیش از آنکه چشمهای ناظران بر ما دوخته شود، باید ـ چنانکه رسم کاراتهبازهاست ـ تمام انرژی خود را در ذهن متمرکز کنیم؛ النهایه نه برای شکستن شیشه یا حمله به انسانها.
در این حالت، که تمرکزی فارغ از عوامل خارجی داریم، باید به خود چنین تلقین کنیم: «من در درون خود کاملاً احساس آرامش میکنم و در برون نشان میدهم که از هر نظر به خود و آنچه میگویم اطمینان دارم و قادر به اثبات آن هستم».
آنگاه با کشیدن نفسی عمیق، لبخندی نسبتاً محو بر لبان خود ترسیم کنید تا از سر آرامشِ ضمیرتان خبر دهد. یکیدو لحظه قبل از آنکه لب به سخن بگشایید، تأمل کنید و در این حال نگاهی عمیق به چشمان تکتک قضات بیندازید. این کار سه سود دارد:
۱) هنگامی که در چشم قضات مینگرید، احساس میکنید آنان هرقدر هم لباسهای با ابهت پوشیده باشند و جدی جلوه کنند، انسانهایی هستند چون خود شما و موجبی برای هراس از آنان نیست.
۲) بدین گونه، یک کانال ارتباطی از راه چشم با آنان برقرار میکنید و تیر نگاه را ـ بهقول نظامیها ـ هدف «قلقگیری» میکنید.
۳) و از همه مهمتر، این سکوت باعث میشود قضات تمامی حواس خود را، در حالتی بهتزده، کنجکاو و مشتاق، متوجه شما نمایند.
حالت سوم را همه ما هنگام ارتباط تلفنی با یک ناشناس تجربه کردهایم. بعد از آنکه ناشناس گوشی را برمیدارد و سکوت میکند یا یک «الو» میگوید و لب فرو میبندد، ما بهلادلیل هراسی ناشناخته در خود احساس میکنیم و کنجکاویمان نسبت به اینکه طرف کیست و چه میخواهد بگوید بیشتر میشود. این ترس مرموز و حالت کنجکاوی، هرقدر که آن مخاطب بیشتر سخن بگوید، به همان نسبت زایل میشود و بعد از مدتی حالت طبیعی پیدا میکنیم.
پس از این سکوت، باید با صدایی تا حد امکان آهسته آغاز به سخن گفتن کنیم. آهستگی کلام از این جهت لازم است که حالت ابهتی که هنگام سکوت در آنان ایجاد شده، یکباره با صدای بلند در هم شکسته نشود؛ آنچنانکه در مثال مکالمه تلفنی، اگر مخاطب ناشناس بعد از اندکی سکوت، یکباره داد بزند «چه فرمایشی دارید؟»، آن ابهت ناگهان زایل میشود و ما بهنوعی حالت تفوق هم بر او احساس میکنیم.
فن بیان در دادگاه: با کاهش توجه قضات و یکنواخت شدن آوای آهسته، آغازین صدای خود را کمی بلندتر کنید. هنگامی که حس کردید این صوت هم برای آنان عادی و یکنواخت شده، یکبار دیگر میتوانید بر اوج صدای خود بیفزایید (البته نه اینکه داد بزنید).
هنگامی که احساس کردید بالاترین سطح صدای شما هم یکنواخت شده و دیگر توجه جلب نمیکند، صوت را یکباره به حد نازل آغازین کاهش دهید. حتماً توجه کردهاید که همانگونه که صدا ما را در سکوت از خواب بیدار میکند، زمانیکه در هیاهو به خواب میرویم، سکوت یکباره هم ما را از خواب میپراند.
استفاده از این سه سطح صدا (کوتاه، متوسط و بلند) مانع کسالت و خوابآلودگی قضات میشود. سطح صدا، از خودِ مطلب در جلب توجه مؤثرتر است. آنچه در بادی امر توجه ما را به صحبت جلب میکند، کیفیت صداست: زمزمه، عادی یا بلند بودن آن؛ و بعد از این مرحله نوبت به گوش دادن به محتوای صدا میرسد.
وکیل باید با توجه به سادگی یا پیچیدگی موضوع، سرعت سخنرانی خویش را تنظیم نماید. او باید مراقب باشد که نه خیلی تند و نه خیلی آهسته سخن بگوید. وکیل باید با توجه به مدت لازم برای تثبیت موضوع در ذهن قضات، سرعت سخنرانی خود را کم یا زیاد کند. گاه برای هضم موضوع توسط قضات، باید مدتی مکث کرد.
گاه نکتهای آنقدر پیچیده است که اقتضا دارد به دادگاه بگوییم: «اجازه دهید اندکی نسبت به یک موضوع بیندیشیم». آنگاه پس از اندکی سکوت، زمانی که مطمئن شدیم اذهان برای توجه کامل آماده شده است، نکته مورد نظر را ذکر کنیم.
ما باید دائماً از برقراری کانال ارتباطی بین خود و قضات اطمینان حاصل نماییم. باید مطمئن شویم آنان قدمبهقدم در درک مطلب ما را همراهی میکنند.
در انگلیسی، از جمله دو اصطلاح گویا برای بیان این مطلب به کار میرود: یکی فعل to follow (همراهی کردن در درک مطلب) و دیگری to be on the same page (معطوف بودن توجه هر دو طرف به یک نکته واحد). فقدان هر یک از این دو باعث بیهوده شدن مدافعات میشود.
معمولاً میتوان با نگاه دقیق به صورت یا چشمان قضات دریافت که آیا مطلب را درک کردهاند یا نه. در نتیجه، باید شیوه عرضه مدافعات را با حالات چشم و صورت قضات تنظیم نمود. چنانچه با چشمان پرسشگر یا نشانههایی از ابهام در حرکات سر یا چهره آنان مواجه هستیم ـ یا به عکس ـ باید سرعت کلام و میزان توضیح را بر آن اساس تنظیم کنیم.
فن دفاع در دادگاه: سطح صدا مقولهای است غیر از تکیه بر هجای واژه (syllable)، کلمه، عبارات یا جمله در زنجیره گفتار. در هر کلمه، یک هجا به طور طبیعی از برجستگی (accentuation) برخوردار است.
برجستگی هجایی در زبان فارسی و فرانسه ـ جز چند مورد استثنائی ـ با کشیده گفتن هجای پایانی کلمه ایجاد میشود. در زبان انگلیسی این کار با فشار (stress) بر هجایی نامعلوم از هجاهای کلمه، اما بیشتر با تأکید بر اولین هجا، صورت میگیرد. گاه اختلاف فشار بر هجا معنای واژه را عوض میکند؛ برای مثال: لغت content (فشار روی هجای اول «اسم» است و معنای آن «محتوی» است) لیکن content (فشار روی هجای دوم «صفت» است و به معنای «راضی»).
در فارسی نیز، در معدود مواردی، اختلاف برجستگی هجایی تفاوت معنایی ایجاد میکند؛ به عنوان مثال، کلمه «سربازی» حسب اینکه کدام هجا برجسته شود، سه معنای مختلف خواهد داشت: «یک سرباز»، «هنگام بازی» و «خدمت نظام وظیفه». ما به عنوان اهل زبان، برجستگی هجایی را به طور طبیعی رعایت میکنیم.
از این جمله است همچنین آهنگ کلام (intonation) در جملات خبری و استفهامی. النهایه، ما باید برجستگی هجایی و آهنگ جمله را شفاف بیان کنیم (to articulate) یا به دیگر سخن، کلمات را به اصطلاح «نجویم» (to mumble) تا درک مطلب برای مخاطب آسان شود.
منظور از تأکید بر کلمه بیش از این است؛ مقصود از آن محکمتر گفتن یک لغت از سایر واژههاست تا نقش محوری آن را در مقایسه با سایر کلمات برساند. هنگامی که در جمله «موکل خواهان را در ساعت ۱۰ صبح در بانک ملاقات کرد» بر کلمه «بانک» تأکید میکنیم، توجه به آن قید مکان جلب میشود و ادوات دیگر جمله نقش توضیحی پیدا میکند. در این باره، هم آنچه راجع به برجستگی هجایی و آهنگ جمله گفته شد، صادق است.
لحن مناسب کلام بدون تلاش در تحریک احساسات قضات
نکته مرتبط دیگر در ادای مطالب، لحن آرام، متأثر و شاد کلام است. این مطلب به معنای نشان دادن احساسات ـ که برای وکیل از منهیات است ـ نمیباشد. مقصود این است که لحن صدا باید با محتوای کلام تناسب داشته باشد؛ بر فرض، نمیتوان از واقعهای غمناک با لحنی شاد سخن گفت یا به عکس.
هرچند بر این نکته تأکید شود باز هم کم است که از نشان دادن احساسات، غیر آنچه خود به خود از احساس درون در سخن منعکس میشود، باید اکیداً اجتناب نمود. زبان حقوق، زبان دلیل است نه زبان احساس؛ خود را دچار احساس نشان دادن، نه باورکردنی است و نه حرفهای.
از این جهت که دلیلی ندارد وکیل از امری که مسأله شخصی او نیست و رویدادهایی که منبع درآمد اوست، دچار هیجان شود، حرفهای نیست؛ چون انتظار این است که وکیل، که به اقتضای حرفه، به طور روزانه با چنین پروندههایی مواجه است، با جدال حق و باطل و ظالم و مظلوم، با خرد برخورد کند نه با احساس.
در پروندهای مطروح نزد دیوان داوری در لاهه، یک وکیل ایرانی میانهسال از نیروی دریایی دفاع میکرد. او دفاع خود را با جملات دکلمهوار چنین آغاز کرد: «دیوان محترم، اکنون که ما در اینجا نشستهایم، ناوگان نیروی دریایی جمهوری اسلامی ایران بر آبهای نیلگون خلیج فارس در حرکت است…» آنگاه از طنین صوت خود به هیجان آمد و ناگهان هقهق گریه سر داد، از دفاع باز ایستاد و جلسه دیوان تعطیل شد.
این آه گرم وکیل در دل سرد داوران اثر نکرد و او پرونده را باخت. با اندک بررسی محتویات پرونده آشکار است که هیچگونه ادله مؤثری در رد ادعا ارائه نشده بود؛ انجماد پرونده ناشی از فقدان دفاع کارساز بیش از آن بود که ابراز احساسات سوزان وکیل بتواند آن را ذوب کند.
توصیه وکیل به موکل برای احساساتیشدن، در صورت اقتضا هنگام گوشدادن به مدافعات یا اجازه صحبت یافتن، ممکن است خالی از فایده نباشد. این احساسات میتواند، از جمله آه کشیدن، آنگاه که از بیحقی موکل سخن میرود، نشان دادن حالت تعجب هنگامی که انتسابی را به خود نادرست میداند و حتی سردادن گریه باشد.
اما خندیدن به قصد استهزا یا حالت عصبانی به خود گرفتن به هیچ وجه توصیه نمیشود.
نقش وکیل دادگستری
در غالب موارد، هر وقت کسی با دیگری یا با یکی از دستگاههای دولتی اختلاف پیدا میکند، به وکیل مراجعه میکند.
عموماً همین که شاکی با وکیل روبهرو میشود و بدبختی خود را بیان میکند، با هیجان و به طور مغشوش شرح دعوی، اختلاف و بدبختی خود را بازگو کرده و مقداری اسناد متفرقه و درهم ـ که غالب آنها حتی مضر به حال او هستند ـ به وکیل ارائه میدهد. برای آنکه خود را محق جلوه دهد، دلایلی ذکر میکند که چهبسا بر علیه خودش میباشد.
وکیل به درد دل موکلش گوش میدهد، خواستههای او را یادداشت میکند، در اطراف خواستهها از او توضیح میخواهد، اسناد او را مطالعه میکند، دلایل و مدارک او را میسنجد، آنچه مفید است جدا میکند، اوراق مشکوک و غیرمفید را از دسترس خارج میسازد و بالاخره آنچه را که برای دفاع از مال، شرافت و جان موکلش لازم میداند برای خود نگاه میدارد. بدین ترتیب نقش اساسی خود، یعنی یک کارشناس فنی، دقیق، ماهر و مجرب را عهدهدار میگردد.
چون وکیل واسطه و حایل بین شاکی و دادگستری است، باید خواسته شاکی را با مواد قانونی و قواعد منطقی منطبق ساخته و به آن شکلی بدهد که بتواند مورد قبول دادرس واقع شود و او را قانع سازد. دادرس دادگاه به اظهارات و استدلالات وکلای دو طرف گوش میدهد و