آغاز کار یک وکیل جوان و تازه کار چگونه خواهد بود ؟

 

به عوامل متعددی بستگی دارد. مثلاً نحوه برخورد خویشان و بستگان او با این خویشاوند تازه وکیل شده میتواند این گونه باشد: عموحسن از بانک پول گرفته و خانه اش را وثیقه گذاشته و حالا میخواهد بداند چگونه میتواند بدون دادن دین، ملکش را آزاد کند. عمه پروین که برای به دام انداختن شوهرش و وادار کردن او به ازدواج زحمت فراوان کشیده، حالا ناگهان به فکر میافتد که به کمک برادرزاده تازه وکیلش بدون دردسر طلاق بگیرد.
در مهمانی یی که به مناسبت وکیل شدن او برگزار شده خواهر زاده اش که تازه وارد دوره دبستان شده میپرسد: اگر خروس نقی وارد ملک تقی شود و تخمی بگذارد، تخم متعلق به کیست؟ وقتی وکیل جوان می گوید تخم متعلق به نقی است اما او حق ندارد بدون اذن وارد ملک تقی شود، پسرک میگوید عجب وکیلی هستی خروس که تخم نمی گذارد. وکیل جوان بی جهت پنداشته بود پسرک فرق مرغ و خروس را نمیداند ضمن صرف غذا، مستخدم در گوش او زمزمه می کند «آیا میتوان مستأجر را یک هفته ای بیرون کرد؟» دربان سؤال میکند چگونه میتواند هر چه زودتر از بازنشستگی سازمان تأمین اجتماعی برخوردار شود.
ماه اول یا ماه های اول کار این وکیل به پاسخ دادن به کسانی میگذرد که دیناری حق المشاوره نمیدهند و اگر درگیر کارشان بشود، هزینه دادرسی و تمبر وکالتنامه را هم باید خودش بپردازد. در این اوضاع کسی وارد دفترش میشود و می گوید: می توانید مطالبات قدیمی و لاوصول مرا وصول کنید؟
این وکیل جوان باید چنین موکلی را رها نکند و بداند آموزش واقعی او – صرفنظر از آنچه در دانشکده حقوق و دوران کارآموزی آموخته است ـ در لحظه ای آغاز میشود که بتواند دستمزد مشاوره هایی را که داده و کارهایی را که برای مردم کرده وصول کند. این تمرین خوبی خواهد بود.
مرحوم دکتر سید حسن امامی میگفت وکیل خوب وکیلی است که بتواند قسط دوم حق الوکاله اش را از موکل بگیرد. موکلی که اگر باخته باشد مدعی خسارت هم هست و اگر برده باشد میگوید حقم بود و دادگاه به من داد، وکیل کاری نکرد.

قضا و مزاح بهمن کشاورز
کتاب قضا و مزاح از استاد بهمن کشاورز

**وکیل جوان کارش را در حالی آغاز میکند که می پندارد «همه چیز» را در مورد همه چیز میداند. در پایان کارش، به علت ارتباط مستمر با قضات و مردم عادی، به این نتیجه میرسد که «هیچ چیز» در مورد «چیزی» نمیداند.**

 

**مرحوم دکتر شاهکار، در پایان یکی از دفاعیات درخشانش، در پاسخ موکل که میگفت «نمیدانم زحمات شما را چطور جبران کنم؟» گفته بود: «دوست عزیز این مشکل شما را فنیقی ها حدود سه هزار سال پیش با اختراع پول، حل کرده اند.»**

 

**زندانی بیسواد در زندان خواندن و نوشتن یاد گرفت.

دفعه بعد که دستگیر و زندانی شد به اتهام «جعل» بود!**

**در گذشته در نظام حقوقی ما وکلا معمولاً به تنهایی کار می کردند و کار جمعی در دفاتر حقوقی معمول نبود. امروزه هم هنوز کار در دفاتر حقوقی فراگیر نیست، اما در حال ازدیاد است.

کثرت تعداد وکلا و مشاوران حقوقی باعث شده بسیاری از آنان به استخدام در دفاتر حقوقی تن در دهند. نحوه کار معمولاً چنین است که وکیل طی قراردادی میپذیرد وکالتنامه خود را در پرونده های مختلف بگذارد و کار را اداره کند و ماهانه حقوق ثابتی بگیرد بدون اینکه به خواسته دعوا و اینکه از موکل چه میزان حق الوکاله گرفته شده، کاری داشته باشد.

به این ترتیب وکیل جوان برای دریافت ماهانه مثلاً یک میلیون تومان باید کارایی ها و آگاهی های تخصصی آتی را داشته باشد:

۱- تسلط بر امور حقوق بشر
۲- قادر باشد با جستجو در اینترنت و عنداللزوم کتابخانه های مختلف احکام مربوط به همۀ مسائل حقوقی و کیفری را در اقل مدت استخراج کند.

3-اشتباه نکند، طرف دعوا را از طرح شکایت یا دعوا نا امید و منصرف نکند، عدالت را اجرا کند و حل و فصل مسالمت آمیز دعاوی را تشویق نماید.

به این ترتیب وقتی شبانگاه به خانه اش بر می گردد و با این سؤال همسرش مواجه میشود که: «چه میگویی؟ گویا مثل یک کارگر ساختمانی کار میکنی» به او خواهد گفت: تمام روز را لایحه نوشته ام به کسانی که قرض کمرشان را شکسته کمک کرده ام به موکلینم نصیحت کرده ام که زندگی بهتری داشته باشند، با قضات بحث کرده ام که گلوله ای که باعث مرگ مقتول شده از سلاح موکل من خارج نشده است …. بنابراین تو یکی دست از سرم بردار و اجازه بده دوشی بگیرم و کپه ام را بگذارم.**

**در دادگاه شهرستان گرگان وکیل با بیان اینکه دعوای علیه موکلش کم اهمیت و صرفاً به خواسته مطالبه چند صد تومان است، تقاضای تجدید وقت کرده بود. قاضی علت تقاضا را جویا شده و پاسخ شنیده بود که موکل برای مسابقه اسب دوانی به «گنبد قابوس» رفته است. قاضی گفته بود این عذر موجهی برای تجدید وقت نیست. وکیل گفته بود: «حضرت والا موکل فقط در صورت برنده شدن در مسابقه میتواند حق الوکاله بنده را بدهد.»**

 

**وکیلی به پسرش که درس خوان و زحمتکش نبود میگفت: آبراهام لینکن وقتی به سن تو بود شب و روز درس حقوق میخواند. پسر جواب داد:« و وقتی به سن شما بود رئیس جمهور بود.»**

فهرست
ورود / عضویت

سبد خرید
هیچ محصولی در سبد خرید وجود ندارد!
ادامه خرید
0
فیلدهای مد نظر را انتخاب کنید.برای تنظیم مجدد ترتیب، بکشید و رها کنید.
  • تصویر
  • شناسه محصول
  • امتیاز
  • قیمت
  • موجودی
  • در دسترس بودن
  • افزودن به سبد خرید
  • توضیحات
  • محتوا
  • وزن
  • ابعاد
  • اطلاعات اضافی
  • ویژگی
برای مخفی کردن نوار مقایسه خارج از نوار کلیک کنید
مقایسه