آغاز کلام قبل از شروع سخن و پیش از آنکه چشمهای ناظران بر ما دوخته شود بایــد چـنـان کــه رسم کاراته بازهاست تمام انرژی خود را در ذهن متمرکز کنیم.النهایه نه برای شکست شیشه یا حمله به انسانها.
در این حالت که تمرکزی فارغ از عوامل خارجی که داریم، باید به خود چنین تلقین کنیم: من در درون خود کاملاً احساس آرامش میکنم و در برون نشان میدهم که من از هر نظر به خود و آنچه میگویم اطمینان دارم و قادر به اثبات آن هستم.»
آنگاه با کشیدن نفس عمیق لبخندی نسبتاً محو بر لبان خود ترسیم کنید تا از سر آرامش ضمیرتان خبر دهد یکی دو لحظه ای قبل از اینکه لب به سخن بگشایید تأمل کنید و در این حال نگاهی عمیق به چشمان تک تک قضات بیندازید. این کار سه سود
دارد.
(۱) شما هنگامی که در چشم قضات مینگرید احساس می کنید کـه آنـان هـر قـدر هـم لباسهای با ابهت پوشیده باشند و جدی جلوه کنند انسانهایی هستند چون خود شما و موجبی برای هراس از آنان نیست.
۲) بدین گونه یک کانال ارتباطی از راه چشم با آنان بر قرار میکنید و تیر نگاه را به قول نظامی ها هدف «قلق گیری میکنید»
(۳) و از همه مهمتر این سکوت باعث میشود قضات تمامی حواس خود را در یک حالت بهت زده و کنجکاو و مشتاق متوجه شما نمایند.
حالت سوم را همه ما هنگام ارتباط تلفنی با یک ناشناس تجربه کرده ایم. بعد از اینکه ناشناس گوشی را بر میدارد و سکوت میکند یا یک آلو میگوید و لب فرو میبندد، ما بلادلیل هراسی ناشناخته در خود احساس میکنیم و کنجکاوی ما نسبت به اینکه طرف کیست و چه میخواهد بگوید بیشتر میشود این ترس مرموز و حالت کنجکاوی هــر قدر که آن مخاطب بیشتر سخن بگوید به همان نسبت زایل می شود و بعد از لختی حالت طبیعی پیدا میکنیم.
پس از این سکوت باید با صدایی تا حد امکان آهسته آغار به سخن گفتن کنیم. آهستگی کلام از این جهت لازم است که حالت ابهتی که هنگام سکوت در آنان ایجاد شده یکباره با صدای بلند در هم شکسته نشود آن چنان که در مثال مکالمه تلفنی اگر مخاطب ناشناس بعد از اندکی سکوت یکباره داد بزند چه فرمایشی دارید؟»، آن ابهت ناگهان زایل میشود و ما بنوعی حالت تفوق هم بر او احساس میکنیم.
فن بیان در دادگاه : با کاهش توجه قضات و یکنواخت شدن آوای آهسته ،آغازین صدای خود را کمی بلندتر کنید. هنگامی که حس کردید که این صوت هم برای آنان عادی و یکنواخت
شده یکبار دیگر میتوانید بر اوج صدای خود بیفزایید. (البته نه اینکه داد بزنید) هنگامی که احساس کردید که بالاترین سطح صدای شما هم یکنواخت شده و دیگر توجه جلب نمیکند صوت را یکباره به حد نازل آغازین کاهش دهید. حتماً توجه کردید که همان گونه که صدا ما را در سکوت از خواب بیدار می کند، زمانی که در هیاهو به خواب میرویم سکوت یکباره هم ما را از خواب می پراند.
استفاده از این سه سطح صدا (کوتاه، متوسط و بلند) مانع کسالت و خواب آلودگی قضات میشود. سطح صدا از خود مطلب در جلب توجه مؤثرتر است. آنچه در بادی امر توجه ما را به صحبت جلب میکند کیفیت صدا: زمرمــه، عـادی یا بلنـد بـودن آن است، و بعد از این مرحله نوبت به گوش دادن به محتوای صدا میرسد.
وکیل باید با توجه به سادگی یا پیچیدگی موضوع سرعت سخنرانی خویش را تنظیم نماید. او باید مراقب باشد که نه خیلی تند و نه خیلی آهسته سخن بگوید. وکیل باید با توجه به مدت لازم برای تثبیت موضوع در ذهن ،قضات سرعت سخنرانی خود را کم یا زیاد کند. گاه برای هضم موضوع توسط قضات باید مدتی مکث کرد.
گاه نکته ای آن قدر پیچیده است که اقتضا دارد به دادگاه بگوییم «اجازه دهید اندکی نسبت به یک موضوع بیندیشیم. آنگاه پس از اندکی سکوت، زمانی که مطمئن شدیم که اذهان برای توجه کامل آماده شده است نکته مورد نظر را ذکر کنیم.
ما باید دائماً از برقراری کانال ارتباطی بین خود و قضات اطمینان حاصل نماییم. بایـد مطمئن شویم آنان قدم به قدم در درک مطلب ما را همراهی میکنند.
در انگلیسی از جمله دو اصطلاح گویا برای بیان این مطلب به کار میرود. یکی فعل to follow (همراهی کردن در درک مطلب و دیگری to be on the same page (معطوف بودن توجه هر دو طرف به یک نکته .(واحد) فقد هر یک از این دو باعث بیهوده شدن مدافعات می شود.
معمولاً میتوان با نگاه دقیق به صورت یا چشمان قضات دریافت که آیا مطلب را درک کرده اند یا نه. در نتیجه باید شیوه عرضه مدافعات را با حالات چشم و صورت قضات تنظیم نمود. چنانچه با چشمان پرسشگر یا نشانه هایی از ابهام از حرکات سر یا چهره ره آنان مواجه هستیم یا به عکس، باید سرعت کلام و میزان توضیح را بر آن اساس تنظیم کنیم.
فن دفاع در دادگاه :سطح صدا مقوله ای است غیر از تکیه بر هجای واژه (syllable)، کلمه، عبارات یا جمله در زنجیره گفتار در هر کلمه یک هجا به طور طبیعی از برجستگی (accentuation)برخوردار است.
برجستگی هجایی در زبان فارسی و فرانسه جز چند مورد استثنائی با کشیده گفتن هجای پایانی کلمه ایجاد میشود. در زبان انگلیسی این کار با فشار (stress) بــر هجایی نامعلوم از هجاهای کلمه اما بیشتر با تأکید بر اولین هجا، صورت می گیرد. گاه اختلاف فشار بر هجا معنای واژه را عوض میکند برای مثال لغت content (فشار روی هجای اول اسم است و معنای آن محتوی است لیکن content (فشار روی هجای دوم «صفت» است به معنای «راضی». در فارسی هم در معدود مواردی اختلاف برجستگی هجایی تفاوت معنایی ایجاد می کند. به عنوان مثال کلمه «سربازی حسب اینکه کدام هجا برجسته شود سه معنای مختلف خواهد داشت: «یک «سرباز»، «هنگام «بازی» و «خدمت نظام وظیفه».ما به عنوان اهل زبان برجستگی هجایی را به طور طبیعی رعایت میکنیم.
از این جمله است همچنین آهنگ کلام (intonation در جملات خبری و استفهامي. النهايه ما باید برجستگی هجایی و آهنگ جمله را شفاف بیان کنیم (to articulate) یا به دیگر سخن کلمات را به اصطلاح نجویم to mumble تا درک مطلب برای مخاطب آسان شود. منظور از تأکید بر کلمه بیش از این است. مقصود از آن محکم تر گفتن یک لغت از سایر واژه هاست تا نقش محوری آن را در مقایسه با سایر کلمات : برساند. هنگامی که در جمله موکل خواهان را در ساعت ۱۰ صبح در بانک ملاقات کرد» بر کلمه «بانک» تأکید می کنیم توجه به آن قید مکان جلب میشود و ادوات دیگر جمله نقش توضیحی پیدا میکند در این باره هم آنچه راجع به برجستگی هجایی و آهنگ جمله گفته شدصادق است.
لحن مناسب کلام بدون تلاش در تحریک احساسات قضات نکته مرتبط دیگر در ادای مطالب لحن ،آرام متأثر و شاد کلام است. این مطلب به معنای نشان دادن احساسات برای وکیل که از منهیات است، نمی باشد. مقصود ایــن است که لحن صدا باید با محتوای کلام تناسب داشته باشد. بر فرض نمی توان از واقعه ای غمناک با لحنی شاد سخن گفت، یا به عکس. هرچند تأکید شود باز هم کم است که از نشان دادن احساسات، غیر آنچـه خــود بـه خـود ازاحساس درون در سخن منعکس میشود باید اکیداً اجتناب نمود.
زبان حقوق زبان دلیل است نه زبان احساس خود را دچار احساس نشان دادن نه باور کردنی است نه حرفه ای، از این جهت که دلیلی ندارد وکیل از امری که مسأله شخصی او نیست و رویدادهایی که منبع درآمد اوست دچار هیجان شود حرفه ای نیست، چون انتظار این است که وکیل، که به اقتضای حرفه به طور روزانه با چنین پرونده هــایی مواجه است، با جدال حق و باطل و ظالم و مظلوم با خرد برخورد کند، نه با احساس. در پرونده ای مطروح نزد دیوان داوری در لاهه یک وکیل ایرانی میانه سال از نیروی دریایی دفاع میکرد. او دفاع خود را با جملات دکلمه وار چنین آغاز کرد: «دیوان محترم اکنون که ما در اینجا نشسته ایم ناوگان نیروی دریایی جمهوری اسلامی ایران بر آبهای نیلگون خلیج فارس در حرکت است … آنگاه از طنین صوت خود به هیجان آمد و ناگهان هق هق گریه سر داد از دفاع باز ایستاد و جلسه دیوان تعطیل شد.
این آه گرم وکیل در دل سرد داوران اثر نکرد. او پرونده را باخت. با اندک بررسی محتویات پرونده آشکار است که هیچ گونه ادله مؤثری در رد ادعا ارائه نشده بود انجماد پرونده ناشی از فقد دفاع کارساز بیش از آن بود که ابراز احساسات سوزان وکیل بتواند آن را ذوب کند.
توصیه وکیل به موکل برای احساساتی شدن در صورت اقتضا هنگام گوش دادن به مدافعات یا اجازه صحبت یافتن ممکن است خالی از فایده نباشد. این احساسات می تواند از جمله آه کشیدن آنگاه که از بی حقی موکل سخن می رود، نشان دادن حالت تعجب هنگامی که انتسابی را به خود نادرست میداند و حتی سردادن گریه باشد. امـا خندیدن به قصد استهزا یا حالت عصبانی به خود گرفتن به هیچ وجه توصیه نمی شود.
نقش وکیل دادگستری – در غالب موارد هر وقت کسی با دیگری و یا با یکی از دستگاههای دولتی اختلاف پیدا می کند به وکیل مراجعه می کند.
عموماً همین که شاکی با وکیل روبرو می شود و بدبختی خود را بیان و با هیجان و به طور مغشوش شرح دعوی و اختلاف و بدبختی خود را بیان می کند مقداری اسناد متفرقه و در هم که غالب آنها حتی مضر به حال او هستند به وکیل ارائه می دهد، و برای آنکه خود را محق جلوه دهد دلایلی ذکر می کند که چه بسا بر علیه خودش می باشد. وکیل به درد دل موکلش گوش دهد، خواسته های او را یادداشت می می ، کند، ی کند در اطراف خواسته ها از او توضیح میخواهد، اسناد او را مطالعه می کند، دلایل و مدارك او را می سنجد آنچه مفید است جدا می اوراق مشكوك و غيرمفيد را از دسترس خارج می سازد و بالاخره آنچه را که برای دفاع از مال و شرافت و جان موکلش لازم می داند برای خود نگاه می دارد و بدین ترتیب نقش اساسی خود یعنی يك نفر کارشناس فنی و دقیق و ماهر و مجرب را عهده دار می گردد . چون وکیل واسطه و حایل بین شاکی و دادگستری است باید خواسته شاکی را با مواد قانونی و قواعد منطقی منطبق سازد و بآن شکلی بدهد که بتواند مورد قبول دادرس واقع شود و او را قانع سازد. ، دادرس دادگاه به اظهارات و استدلالات وکلای دو طرف گوش می دهد.