توضیحات
اصول جرم شناسی دکتر امیر پاک نهاد
– جرم پدیدهای اجتماعی است که ظاهرا همواره با انسان و جوامع بشری همراه بوده و یکی از بزرگترین دلمشغولیهای آدمی، چگونگی حفظ امنیت خود در برابر تعدی و تجاوز سایرین است. امنیت اولین، طبیعیترین و غریزیترین نیاز انسان است و حق بر امنیت در کنار برخی دیگر از حقوق بنیادین، جزء نسل اول حقوق بشر محسوب میشود. از این رو، جرم به عنوان پدیده انسانی- اجتماعی ناقض این حق، همیشه مورد توجه قرار داشته و واکنشهای عاطفی و احساسی شدیدی نسبت به این پدیده و فاعل آن، صورت میگرفته است.
در طول سالیان متمادی، ماهیت ضداجتماعی و ضدبشری جرم، مجال چندانی برای تامل در خصوص چرایی شکلگیری آن و آسیبشناسی عوامل فردی و اجتماعی موثر در بروز آن باقی نمیگذاشت و حاصل آن، توسل به واکنشهای کیفری شدید و سرکوبکننده در قبال عامل بروز رفتار مجرمانه بود. در این دوران، نگاه فراطبیعی و یا فلسفی نسبت به جرم و مجرم، تفکر غالب بود و شکلگیری جرم متاثر از عواملی چون حلول جن و شیطان در فرد بزهکار و در انسانیترین نگاه، محصول انتخاب شرورانه وی تلقی میگردید.
در اوایل قرن نوزدهم، در جامعهشناسی نگاه اثباتگرایانه به رهبری آگوست کنت پدید آمد. در اواخر همین قرن، با مطالعات پزشک ایتالیایی سزار لومبروزو، این رویکرد به چرایی شکلگیری جرم نیز سرایت نمود. بدین ترتیب، دانشی به نام جرمشناسی بنا نهاده شد که بنیان آن مبتنی بر نگاه تجربی به فرد بزهکار و عوامل موثر در شکلگیری جرم و از این طریق شناسایی قواعد حاکم بر کیفیت اثرگذاری این عوامل است. بدین ترتیب، رسالت دانش جرمشناسی، شناخت ماهیت فردی و اجتماعی پدیده مجرمانه، عوامل موثر بر شکلگیری آن و ارائه راهکارهای پیشگیری از آن است.
– موضوع علم جرمشناسی، مطالعه رفتارهای موجودی پیچیده به نام انسان است که در یک محیط بهغایت بغرنج، متشکل از سایر انسانها، زندگی میکند. در شکلگیری جرم عوامل متعدد فردی و محیطی اثرگذار هستند. از این رو، برخلاف علومی چون فیزیک که در تشریح پدیدههای طبیعی معمولا با عوامل محدودی سروکار دارد، در شکلگیری هر جرم، دهها و یا صدها عامل فردی و محیطی موثرند و همین امر، محصور نمودن این عوامل و فرمولبندی پدیدهها در جرمشناسی، به گونهای که در ریاضیات و فیزیک معمول است را غیرممکن میسازد.
در کنار این مسائل، بایستی به نقش عامل انسانی در شکلگیری جرم توجه داشت. در علومی چون فیزیک، موضوع پژوهش، سوژهای منفعل به نام «ماده» است؛ اما فاعل رفتار مجرمانه «انسان» است که در غالب شرایط واجد درجاتی از آزادی عمل، گزینش و انتخاب است. این امر به نوبه خود، پیشبینی قطعی رفتار انسان را غیرممکن میسازد. به همین دلیل است که نظریههای متاخر جرمشناسی، به جای عوامل «قطعی» شکلگیری جرم، صحبت از عوامل «موثر» بر شکلگیری جرم مینمایند که «احتمال» ارتکاب جرم را افزایش میدهند.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.