توضیحات
اصول فقه در نظم حقوقی کنونی هادی رحمانی
غرض اصلی علم اصول فقه، بکارگیری آن در استنباط احکام شرعی است اما به دو دلیل میتوان گفت اصول فقه را در حقوق موضوعه میتوان در استنباط از قوانین بکار گرفت. اولاً خیلی از قوانین ما مستنبط از احکام شرعی (فقه اسلامی) هستند و لذا ناگزیریم در آن احکام و قوانین از اصول فقه برای استنباط احکام بهره ببریم، ثانیاً آنچه که بین فقه و قانون مشترک است وجود «حکم» است. در فقه اسلامی «حکم» وجود دارد و برای استنباط احکام از علم اصول بهره میبریم و چون در حقوق موضوعه نیز حکم وجود دارد، برای استنباط احکام حقوقی نیز میتوانیم از اصول فقه بهره ببریم و این فایدهی اصول فقه است. نتیجه و اثر علم اصول، به هیچ وجه منحصر به حقوق اسلام نیست و حتی در سایر نظامهای حقوقی نیز میتوان از آن استفاده نمود.
علم اصول با بحث «الفاظ» آغاز میشود چرا که احکام اسلامی و به تبع آن احکام و مواد قانونی از «لفظ» تشکیل میشوند و برای شناخت احکام باید از شناخت الفاظ آغاز نمائیم. در این فصل به بررسی الفاظ و نقش آنها در استنباط احکام حقوقی میپردازیم.
در این مبحث به عنوان مقدّمهای برای ورود به بحث الفاظ، به بحث از دلالت و اقسام سه گانهی آن میپردازیم.
گفتار نخست: دلالت و اقسام سه گانهی آن
دلالت در لغت به معناى راهنمايي، هدايت و راهبري است و بدین معناست که از علم به یک چیز (دال)، علم به چیز دیگر (مدلول) حاصل شود. مثل دلالت دود بر آتش که «دود» دال و آتش «مدلول» میباشد. همچنین دلالت جای پا بر رونده و دلالت پریدگی رنگ بر ترس.
دلالت بر سه قسم است: دلالت عقلی (ذاتی)، دلالت طبعی و دلالت وضعی (قراردادی یا جعلی) که تعریف آنها در ادامه آمده است.
دلالت عقلی (ذاتی) دلالتی است که سبب آن عقل باشد. یعنی علم به دالّ، به حکم عقل، ما را به علم به مدلول میرساند. مانند دلالت دود بر آتش، دلالت جای پا بر رونده، دلالت مصنوع بر صانع، دلالت متحرّک بر محرّک.
1. دلالت ذاتي دلالت يک شيء بر شيء ديگر، بدون نياز به وضع و اعتبار است. دلالت ذاتى، مقابل دلالت وضعى است و به معناى دلالت ذاتى يک شىء بر شىء ديگر میباشد، بدون اين که نياز به وضع واضع داشته باشد. مانند: دلالت اثر بر مؤثر و دود بر آتش.
2. دلالت الفاظ بر معنایشان در هیچ زبانی ذاتی نیست، آنگونه که مثلاً دلالت دود بر آتش ذاتی است. دلیل بر ذاتی نبودن این است که اگر این تصوّر صحیح باشد بایستی همهی انسانها در فهم این دلالت، مشترک باشند و این در حالی است که به عنوان مثال نه فرد فارسی زبان الفاظ زبانهای دیگر را بدون یادگیری میفهمد و نه عکس این امر امکان پذیر است. پس دلالت الفاظ بر معنای خود جز از راه جعل و تخصیص توسط واضع این الفاظ نیست (مظفّر، 1391، 23) و در نتیجه دلالت لفظ بر معنای خود از نوع دلالت وضعی است و نه ذاتی (البته اصولیها در مورد این موضوع اختلاف نظر دارند).
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.